
گروه فرهنگی «سراج24»: مرتضی اسماعیل دوست: به میمنت فرا رسیدن عید سعید غدیر خم و در سالروز آغاز ولایت مولای عشق و حقیقت، مناسب است تاملی در مفهوم ولایت و ولایت پذیری و تبیین اندیشه هایش در فضای فرهنگ و هنر داشته باشیم. آن گاه که یارانی عاشق در غدیر خم گرد مردی از سلاله عصمت گرد آمدند تا به قرینه طواف کعبه خدا و در ادامه تبلور ادیان ابراهیمی دست یاری به سوی رهبری دهند که افق کمال انسانی و زیبایی خلقت آدمی است و چه شاعرانگی ها که بر گلباغ نگاهش برخواهد خاست.
مسیری از ولایت پذیری که از کنار برکه زلال عاشقی در تاریخ 10 هجری آغاز و هنوز هم در چارچوب زیست ولایت پذیران به اشکال مختلف باقی است؛ آن گاه که فرزندان حسینی در مسیر انقلابی اسلامی همچنان در مهم ترین موقعیت ها و رخدادهای تاریخی دست در دست ولی امر خود داده و در پاسخ به نگاهش، تکبیر همراهی به عمق خاموشی همه مستکبران عالم سر داده اند.
این جا در سرزمین مقدس ایران اسلامی سال ها است که صدای لبیک مردمان ولایی به امام امت به پا است و تبلور همراهی ملت انقلابی با فرهنگ ولایی در بزنگاه های مهم سیاسی و در برابر تنش های به پا خاسته توسط معاندان قسم خورده این سرزمین به نقش درآمده و همچنان استوار باقی خواهد ماند. اما باید نگریست که نقش فرهنگ و هنرمندان کشورمان در قبال توجه به مفهوم ولایت و لزوم ولایت پذیری به چه نحوی بوده و این که در این سال های بسیار از تابش آفتاب نورانی انقلاب اسلامی توانسته است همپای نگاه امت ولایت پذیر به بیان اندیشه های ولایی از طریق هنرهای مفهومی کمک کند؟
اگر نگاهی به هنرهای مختلف پدیداری و دیداری و شنیداری به انضمام عرصه رسانه ای به عنوان فضایی منحصر به فرد در بیان دیدگاه های اعتقادی و اخلاقی داشته باشیم، به جز اندک تلاش های فردی که در پی مجاهدت و به پشتوانه تعهد هنرمندان و ادیبان انقلابی صورت یافت، عرصه های فرهنگی و هنری این کشور به وضوح نتوانسته حتی اندکی به تابلوهای عظیم ولایی نقش بسته توسط ملت در طی سالیان پیش و پس از انقلاب نزدیک شود. برای پاسخی اجمالی به این مبحث مهم جریان شناسی که نیاز به تحلیلی جامع دارد، تنها نیاز است تصاویر نقش بسته از راهپیمایی های پیش از انقلاب در عمل به فرامین ولایی امام خمینی(ره) و لبیک گفتن مردم به ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص مقابله با انواع دسیسه های دشمنان که به انحای مختلف رخ داد را مورد نظر قرار دهیم که تامل در همین نمونه ها می تواند گواهی واضح از پیشتازی اقوام ولایت پذیر ایرانی در برابر تفکر منفعل و گاه حتی گمراه فرهنگی باشد.
البته اگر نخواهیم همچون برخی افراد در ساده ترین و دورترین شکل مواجهه به برچسب زنی هنرمندان و آثار و حوادث و هر چیز قابل لمس دیگر دست زنیم! باید به شکلی کلی اتفاق ناموافق رخ داده درعرصه فرهنگی را نه به دلیل ناسازگاری جریان ها و تفکر فعالان عرصه های هنری بلکه به دلیل غفلت مسئولان در اتخاذ مواضعی طرح ریزی شده در عرصه فرهنگی بدانیم که به طور کلی فاقد نقشه راهی ولایی در مسیر فرهنگ و هنر این کشور بوده است. چنان که متاسفانه از ابتدای نهضت اسلامی ایران به جز ارائه شعارهایی از سر رفع تکلیف توسط برخی مسئولان که حتی داعیه کار ارزشی هم داشتند، هیچ نقشه راهی، چراغ روشنی، تابلوی جهت داری به سمت برپایی فرهنگ و هنری ولایی استوار نشد و هنری که می بایست براساس ذات و جوهرش و نیز پایبندی نگاه مردمان این سرزمین در مسیر فطری گام برداشته و پرچمدار هنری رهرو در مسیر علوی باشد، در انجام نقش مورد انتظار به درستی عمل نکرد. تنها تلاش هایی مقطعی و به شکلی کاملا خودجوش در راستای برافراشتن نگاه و سیره فرهنگی دین مدار رخ داد و مردمان این دیار تنها به انتظار ارائه حرکتی تازه از همان دست هنرمندان دغدغه مند نشستند که البته آن ها هم به دلیل سال ها بی مِهری متولیان فرهنگی و ناملایماتی روزگار گمگشته، صدایشان در بستر زمان خاموش شد و گوشه نشینِ افسوس شدند و همنشین دلزدگی!
در واقع در این سال های دور و دراز می بایست نقشه راهی هدفمند در مسیر فرهنگ علوی توسط مسئولان فرهنگی به طرح درمی آمد تا چراغی روشن در مسیر فعالیت های فرهنگی و هنری باشد، انواع برنامه ریزی ها در انجام شناخت، طرح ریزی، پیگیری، حمایت، جهت دهی، مدیریت، پیشبرد و راهبرد هنری که برآمده از اندیشه های دینی و نگره ولایی و افق آفتاب علوی باشد که متاسفانه این مسیر میسر نشد و به جای وجود جریان های فرهنگی هدفمند در مسیر تابلوی ولایت مداری تنها امید به ایجاد اقدامات فردی برخی افراد متعهدی ماندیم که با هزار دست انداز فضای فرهنگی کشور سعی کردند ادای دِین به دین و آئین و نگاه ولایی ملت و سرزمین خود داشته باشند.
با همه ناکاستی ها و دورمندی های فضای فرهنگی از جریان عمیق فرهنگ متعالی علوی نباید ساز ناامیدی را همچنان بنوازیم و از حرکت های موثری که به خصوص در سال های اخیر توسط جوانانی انقلابی از نسل جدید ایران اسلامی رخ داده، غافل شویم. جریان هایی فرهنگی که دغدغه هنر اسلامی دارند و کم کم به تشکل هایی هدفمند و با برنامه تبدیل شده و در بستر موقعیت هایی تجربه گرایانه در عرصه هنر دارند آبدیده می شوند و می توان امید داشت که آینده فرهنگ و هنر این سرزمین را همین جوانان خوش فکر و خلاق و متعهد به شکل مورد انتظار به پیش برده و این سربازان جوان هنر انقلابی، پرچمدار فرهنگ ولایی و پاسخگوی دغدغه های ولی امر زمان باشند که البته اتفاقاتی این چنین مبارک در سال های اخیر به زیبایی رخ داده است.